شیعیان کیستند؟ | ||
|
آیا تا به حال تفکر کردهاید که اگر حضرت علی(ع) جانشین بلافصل رسول خدا(ص) میشد چه اتفاقی میافتاد؟ این سؤال مهم، میتواند کلید بسیاری از علوم و معارف اسلامی است. ما در این مقال قصد داریم در این خصوص اندکی تأمل کنیم.
********
به فرمان خدای تعالی، پیامبر اکرم(ص) در غدیر خم حضرت علی(ع) را به عنوان وصیّ خود معرفی فرمود و او را امیرالمؤمنین (رهبر مؤمنان) خواند و سپس فرمان داد تا حاضران، با علی بیعت کنند و آنها چنین کردند. اما هفتاد روز بعد وقتی که رسول خدا(ص) از این جهان رفت، فرصتی به دست برخی از شیوخ افتاد تا به آرزوهای خود برسند و سفارش اکید خدا و رسول را زیر پا بگذارند.
«وصیّ»، کسی است که شخص متوفّی، اختیار اموال و امور ناتمام خود و از جمله کار تدفین خود را به او میسپارد. حتی اگر کسی پیام روز غدیر را نشنیده باشد از وقایعی که بعد از رحلت رسول خدا(ص) رخ داد میتوانست وصیّ او را بشناسد. علی بن ابیطالب در خانه مشغول شستوشو و تدفین پیامبر(ص) بود و شیوخ بر سر جانشینی پیامبر(ص) نزاع میکردند. مگر رسول خدا بجز علی به کسی دیگر وصیت کرده بود؟! مگر آن حضرت طبق ثبت شیعه و سنی، نفرموده بود که جانشینان من تا آخر دنیا فقط دوازده نفرند؟ وقتی بعد از ۲۵ سال، حکومت به اولین وصیّ پیامبر رسید بسیاری از مردم که در این مدت از چرب و شیرین دنیا خورده بودند عدالت امیر المؤمنین(ع) را تاب نیاوردند. زبیر بن عوام که به دلیل مجاهدتهایش از رسول خدا(ص) لقب سیف الاسلام گرفته بود اولین جنگ را با طلحه و عایشه، علیه حکومت امیر المؤمنین به راه اندخت. معاویه نیز که حدود بیست سال حاکم شام بود ولایت آن وادی را رها نکرد و با آن حضرت جنگید. خوارج که عملاً جنگ صفین را به شکست کشانیده بودند کمی بعد در نهروان جنگی دیگر علیه مولا(ع) به راه انداختند و جان خود را باختند. و شد آنچه شد. دیگر بعد از رحلت امیرالمؤمنین(ع) حکومت به آلعلی نرسید. امام حسن(ع) برای حفظ اسلام مجبور به صلح با معاویه شد، بیعت کنندگان کوفی به امام حسین(ع) خیانت کردند و آن حضرت به مسلخ رفت. امامان دیگر نیز هر یک به زهر جفا، به غیر اجل خود از این دنیا رفتند و خداوند وصیّ آخر را پنهان کرد. او روزی خواهد آمد تا حق حکومت را به جایگاه خودش بازگرداند. تلاش مردم نیز جزئی از تقدیر خدا است سؤال مهم این است که اگر امیرالمؤمنین(ع) جانشین بلافصل رسول خدا(ص) میشد مسیر تاریخ چگونه بود؟ میدانیم که خدای تعالی وصایت علی(ع) را تقدیر کرده بود و موضوع روز غدیر در واقع علنی کردن این خواست خداوند بود. لکن اعراب متأسفانه کوتاهی کردند و شیوخ قومشان را بر علی ۳۳ ساله ترجیح دادند.
شاید نیازی به توضیح نباشد که خداوند انسانها را مختار آفریده و بهترین تقدیرها را برای جوامع آنها و خود ایشان رقم زده است و به توسط انبیاء اقوام را بدان سمت هدایت فرموده است. لذا انسانها باید برای رسیدن به تقدیرات نیک، اندکی تلاش کنند تا در وقت نائل شدن به مقصود، قدر نعمتهای الهی را بدانند. داستان بهشت آدم(ع) برای ما درسآموز خواهد بود اگر از این منظر، در آن تأمل کنیم. خدای تعالی اولین انسان را در جایی آفرید که نه مرگی بود و نه کار و زحمتی. همه چیز با اراده برای آدم و همسرش مهیا میشد. اما شیطان آنها را به میوه ممنوعه وسوسه کرد و از آن خوردند و به این دنیا هبوط نمودند و مرگ نیز برای آدمیزاد معین شد. ما نیز که فرزندان آنها هستیم با خطای پدرمان به این برهوت آمدیم. بگذارید مثال دیگری بیاورم. تقدیر خداوند آن بود که یوسف(ع) جانشین پدرش یعقوب(ع) شود. اما این پیامبرزادهها که موضوع را فهمیده بودند قصد کردند یوسف را بکشند و مخالفت یکی از برادران به نام یهودا، باعث شد به فروختن او رضایت دهند. لهذا خداوند ارداده خود بر سیادت یوسف را به نحو دیگری اجرا کرد. خداوند یوسف(ع) را در مصر به مقام وزارت فرعون رسانید و سپس قحطی فرستاد و رزق برادران را در دست او نهاد. آنها مسافت هجده روز راه را طی میکردند تا از یوسف مقداری گندم بخرند. او در سفر سوم خودش را به برادرانش شناساند و به آنها خبر داد که این قحطی تا پنج سال دیگر ادامه دارد. پس با خانواده خود به اینجا مهاجرت کنید. جمع هفتاد نفره خاندان یعقوب(ع) به مصر کوچ کردند. چندی بعد، آن حضرت در مصر از دنیا رفت و برادران با خانوادهشان در سایه یوسف(ع) با خوشی زندگی کردند. با این تفاوت که خداوند برای پاک کردن گناه برادران در دنیا، بازگشت آنها به فلسطین را حرام فرمود. لذا بنیاسرائیل نه تنها بعد از پایان قحطی، بلکه تا دویست و پانزده سال بعد نیز حق بازگشت به فلسطین را نداشتند. در آن زمان بود که خداوند حضرت موسی(ع) را فرستاد تا نسل چهارم آنها را به فلسطین بازگرداند. نکته آنکه وقتی خداوند زمین فلسطین را به پاداش بتشکنی ابراهیم(ع) به او عطا کرد همانجا خبر داد که نسل تو از اینجا تبعید خواهند شد و در پشت چهارم به اینجا برخواهند گشت. این پیشگویی در تورات کنونی به درستی آمده است [سفر پیدایش ۱۵/ ۱۳ تا ۱۶]. خواست خداوند، خلافت بلافصل امام علی(ع) بود
اگر برادران یوسف، تقدیر خداوند حکیم را میپذیرفتند یوسف(ع) در همان فلسطین بر آنها حکمرانی میکرد و آنها نیز از نعمت و رحمت الهی، روزی فراوان میبردند و به مشقّات عدیده و قحطی و غربت مصر، دچار نمیشدند. به همین قیاس، اگر بیعت روز غدیر با امیرالمؤمنین(ع) حفظ میشد و آن حضرت به حکومت میرسید، همه چیز در جای خود قرار داشت. نعمت و رحمت از آسمان و زمین بر آنها میبارید و دین اسلام طبق بشارت تمام انبیاء [نگا. آلعمران/ ۸۱ تا ۸۳] با عدالت وافر در جهان گسترش مییافت. در نهایت امیرالمؤمنین بعد از صد یا دویست سال، به اجل خود از این دنیا میرفت و حکومت را به امام حسن(ع) میسپرد و سپس امام حسین(ع) به خلافت میرسید. لهذا نه امام حسن(ع) با معاویه صلح میکرد و نه امام حسین(ع) و امامان دیگر شهید میشدند و نه حضرت صاحب الزمان(عج) غایب میگشت. در این صورت، آن وعدههای صلح و رحمت و عدالتی که ما در خصوص دوران امام زمان(عج) شنیدهایم از همان زمان حکومت امیرالمؤمنین(ع) نازل میشد و دنیا و آخرت مردم آباد میشد.
هر مملکتی حاکم میخواهد و خداوند انبیاء خود را از ابتدا برای آباد کردن دین و دنیای مردم و حکومت بر آنها برگزیده و تربیت کرده است. حکومت کردن، هم حقّ انبیاء است و هم تکلیف آنها. حکومت، «حق» آنها است چون خداوند آنها را برای این کار تربیت کرده است. انبیاء نه تنها به علوم مختلف مجهزند بلکه حتی مردمانی را که به سویشان مبعوث شدهاند را تک به تک میشناسند و از احوال آشکار و پنهان آنها باخبرند. و البته حکومت کردن، «تکلیف» آنها است زیرا فرد دیگری بهتر از آنها وجود ندارد. و لذا اگر آنها کوتاهی کنند خداوند از آنها مؤاخذه خواهد کرد. برچسبها: ادامه مطلب جمعه 23 خرداد 1393برچسب:اثبات تشیع, .::. 18:41 .::. منتظر ظهور .::.
((میلاد یگانه منجی عالم بشریت بر تمامی مسلمین و بویژه منتظران آن حضرت مبارک باد)) برچسبها: جمعه 23 خرداد 1393برچسب:مهدویت, .::. 18:32 .::. منتظر ظهور .::.
وجود مقدس امام زمان (عج) عباسی گفت : اعلی حضرت توجه بفرمایند که شیعه ادعا میکند : مهدی از سال 255 هجری قمری تاکنون زنده مانده ودر پس پرده غیبت بسر می برد آیا این حرف معقول واصلا می تواند مورد قبول باشد ؟ میگویند که در آخر الزمان ظاهر میشود وزمین را پس از دورانی سراسر ظلم وستم پر از عدل و داد خواهد نمود. شاه خطاب به علوی : راستی شما چنین اعتقادی دارید ؟ علوی: آری کاملا ! واین خود از فرمایشات رسول خدا (ص) می باشد و راویان شیعه وسنی هردو آن را نقل نموده اند . شاه : چطور ممکن است یک انسان این همه مدت طولانی زنده بماند ؟ علوی : تاکنون از عمر حضرت مهدی (عج) هنوز یک هزار سال تمام نگذشته است . (14) ودرصورتی که خداوند در قرآن مجید راجع به حضرت نوح می فرماید : او هزار سال ، پنجاه سال کم یعنی 950 سال درمیان قوم خود زیست نمود ، آیا خدا قدرت ندارد که یک انسان را این مدت زنده نگه بدارد ؟ آیا مگر مرگ و زندگی بدست خدا نیست وخدا بر هرچیزی توانا نمی باشد ؟ از طرفی این مطالب را حضرت رسول صادق و راستگو فرموده وخداوند متعال آن راتایید نموده است . شاه خطاب به وزیر : راجع به مهدی آیا پیامبر خبرداده ؟ آیا این سخن صحت دارد ؟ برچسبها: پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:اثبات تشیع, .::. 2:39 .::. منتظر ظهور .::.
مناظره : ایمان ابوطالب (ع) برچسبها: پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:اثبات تشیع, .::. 2:36 .::. منتظر ظهور .::.
مناظره پانزدهم : برخی از مخالفتهای عمر شاه : و آیا عمر هم با پیامبر مخالفت کرده است ؟ وزیر : ما این را از خود آقای علوی می پرسیم ، مقصود ایشان از این عبارت چیست ؟ علوی : آری ! علمای اهل سنت در کتابهای معتبرشان نقل میکنند که عمر در موارد بسیاری در برابر رسول خدا (ص) قد علم کرده وعلنا با ایشان مخالفت نموده است از جمله هنگامی که حضرت رسول (ص) می خواست بر جنازه عبدالله بن ابی نماز بگذارد عمر شدیدا به این کار اعتراض نمود وحضرت از او متاذی شد. (1) درحالی که خدا درآیه 61 سوره توبه می فرماید : کسانی که رسول خدا را اذیت می نمایند عذاب بس درد ناکی خواهند داشت .
دیگر دروقتی است که حضرت رسول (ص) دستور داد میان عمره ی تمتع و حج تمتع فاصله بیندازند ونزدیکی میان زن وشوهر را میان عمر تمتع وحج تمتع جایز شمرد عمر رسما به مخالفت برخاست (2) وبا وقاحت این عبارت ناهنجار را بر زبان راند : >> ماچگونه احرام ببندیم وحال آنکه هنوز از آلت مامنی می چکد؟ (3) حضرت در جوابش فرمود : > تو از همان آغاز هرگز به این دستور من ایمان نداشته ای (4 ) ... و حضرتش با این بیان درشت وی را از آن کسانی معرفی نمود که به فرموده خدا در آیه 150 سوره نساء > بعضی از احکام را باور دارد وبرخی دیگر راندارد. دیگر آنجایی است که متعه ازدواج موقت زنها را برداشت وآنرا حرام کرد(5) و زمانی که متصدی حکومت شد وکرسی خلافت را غصب نمود گفت : (6) >> دومتعه در زمان پیامبر حلال بود ومن امروز آنها را حرام میکنم ومرتکبین آنها را به کیفر می رسانم ، و حال آنکه خداوند متعال درآیه 24 سوره نساء می فرماید : >> آنچه از زنها متعه (صیغه )کردید مهر وکابین آنها را بپردازید: ومفسیرن شان نزول آیه را درباره جواز متعه ( صیغه ) وازدواج موقت ذکر نموده اند (7) مسلمانان تا زمان عمر به این دستور عمل میکردند ، هنگامی که عمر آن را حرام کرد و از آن منع نمود زنا وفحشا در میان مردم رواج پیدا کرد و عمر با این عمل خود حکم خدا ورسولش را ابطال نمود وسبب شیوع فحشا گردید(8) : ومشمول این سه آیه سوره مائده شد > آیه 45 ومن لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الظالمون ... آیه 47 فاولئک هم الفاسقون وآیه فاولئک هم الکافرون یعنی >> هرکس بدستور خدا حکم نکند و ( برخلاف آن دستور بدهد ) او از ستمکاران واز فاسقان واز کافران خواهد بود .
دیگر از مخالفتهای عمر داستان سرپیچی او از دستور پیامبر در صلح حدیبیه بود چنانکه بدان اشاره کرده ایم ( بحث بی ایمانی خلفای سه گانه ) و درموارد بسیاری دیگر که با رسول خدا مخالفت می ورزید وحضرتش را با الفاظ درشت وناهنجارش آزار میداد. منبع : >> 1- منزل العمال متقی هندی ج 1 ص 247 - صحیح بخاری ج 4 ص 18 - کتاب اللباس- الفصول المهمه شرف الدین چاپ صیدا ص 106 - امام طبرسی در مجمع البیان هود در سوره توبه آیه 84 2- ارشاد الساری قسطلانی ج 4 ص 169 - تفسیر ابن کثیر ج 1 ص 233 - فتح الباری ج 4 ص 339 - صحیح مسلم ج 1 ص 474 - سنن دارمی ج 2 ص 35 کتاب الام شافعی ج 7 ص 199 -و..... 3- سنن ابوداود در حاشیه شرح موطا زرقانی ج 2 ص 103 4-تفسیر مجمع البیان سوره بقره آیه 196 5- صحیح بخاری باب التمتع - صحیح مسلم ج 1 ص 395 و 396 - مسند احمد ج 4 ص 436 و ج 3 ص 356 - الموطا مالک ج 2 ص 30 - سنن بیهقی ج 7 ص 206 - تفسیر طبری ج 5 ص 9 - تفسیر رازی ج 3 ص 201 - تاریخ الخلفا ص 93 6- تفسیر فخر رازی ج 2 ص 167 و ج 3 ص 200 و 202 کنزالعمال متقی هندی ج 8 ص 293 و 294 - صحیح مسلم ج 1 ص 395 و 396 و 467 و 472 - تفسیر طبری ج 5 ص 9 7- شرح تجرید قوشچی - المستبین طبری - النص و الاجتهاد ص 201 8- تفسیر طبری ج 5 ص 9 و 130 و 132 - تفسیر رازی ج 3 ص 200 - مسند احمد ج 4 ص 436
مناظره شانزدهم : متعه ( صیغه ) و اثرات آن شاه گفت : حقیقت امر این است که من موضوع متعه (صیغه ) زنها را نمی توانم قبول کنم ! علوی گفت : آیا اعلی حضرت قبول دارند که این دستور یک حکم تشریعی و اسلامی است ؟ شاه : خیر قبول ندارم.
علوی : پس در این صورت معنای آیه 24 سوره نساء چیست ؟ واین گفته عمر : ( متعتان کانتا ... یعنی دو متعه در زمان پیامبرد ... ) چه معنی دارد ؟ آیا معنای گفته عمر این نیست که متعه زنها در زمان حضرت رسول و حکومت ابوبکر ومقطعی از حکومت او جایز ومهمول بود بعدا عمر از آن جلوگیری کرد ومانع اجرای حکم خدا گردید ؟ و حالا گذشته از ادله کثیری که در این باره وجود دارد بعرض اعلی حضرت برسانم که خود عمر زنها را متعه میکرد وعبدالله بن الزبیر از طریق متعه بدنیا آمده است . (1)
شاه : وزیر شما چه میگویید ؟ وزیر : دلیل آقای علوی کاملا صحیح ومنطقی است اما چون عمر آنرا منع کرده بر ما واجب است که از او اطاعت نماییم. علوی گفت : >> آیا ما باید از خدا و رسولش اطاعت کنیم یا از عمر ؟ آقای وزیر آیا کلام خدا در سوره حشر آیه 7 نخوانده اید که میفرماید : هرچه پیامبر بشما دستور میدهد باید آنرا بپذیرید وعمل نمایید. و درسوره مائده آیه 92 میفرماید: از پیامبر اطاعت کنید و درسوره احزاب آیه 21 میفرماید شما با پیروی از رسول خدا خیر وسعادت خواهید داشت . علاوه برحدیث مشهوری که میفرماید: >> حلال محمد (ص) تا قیامت حلال وحرامش تا قیامت حرام خواهد بود؟ (2) شاه گفت : من به تمام دستورات اسلام ایمان دارم اما هنوز علت تشریع متعه را نفهمیده ام آیا کسی از شما حاضر است دختر یا خواهر خود را یک ساعت در اختیار مردی قرار بدهد تا از او تمتع ببرد ؟ آیا این کار قبیح نیست ؟ علوی اظهار داشت : من هم از اعلی حضرت سئوال میکنم آیا کسی حاضر است دختر یا خواهر خود را به عقد دایمی مردی درآورد درحالی که میداند تا یک ساعت بعد که از او کام گرفت و به مرادش رسید او را طلاق خواهد داد دراین باره چه می فرمایید؟
شاه :>> نه مسلما من تن به اینکار نخواهم داد. علوی : ولی اهل سنت وجماعت این عقد دایم را جایز می شمارند و طلاق پس ازآنرا نیز صحیح میدانند بنابراین فرقی میان عقد متعه وعقد دایم نیست جز اینکه درعقد متعه با پایان مدتش پایان می یابد ودرعقد دایم با طلاق از بین میرود بعبارت دیگر عقد متعه به منزله اجاره وعقد دایم به منزله مالکیت است بدین معنی که دراجاره مدت که منقضی شد اجاره باطل ودرمالکیت مثلا با فروش از بین میرود بنابراین حکم متعه ( ازدواج موقت ) درست وصحیح بوده ویکی از نیازمندیهای انسان را رفع می نماید همانگونه که حکم عقد دایم نیز با طلاق ، باطل ودرعین حال صحیح ومنطقی ویکی از نیازمندیهای بدن را برطرف می نماید. از آن گذشته ، من از اعلی حضرت می پرسم : نظرشان درخصوص بیوه زنانی که شوهران خود را از دست داده اند وکسی حاضر نشود با آنها ازدواج کند چیست ؟ آیا این عقد موقت متعه تنها راه جلوگیری از فحشا و انحراف نیست ؟ از طرفی دباره جوانان مجرد ومردانی که امکانات ازدواج دایم برای ایشان فراهم نیست چه می فرمایید؟ آیا متعه تنها راه حل خلاصی از نیروی سرکش جنسی ورهایی از فسق وهرزگی نمی باشد ؟ آیا متعه بهتر از زناو لواط وعادت مخفیانه ( استمنا) نیست ؟
به عقیده من اعلی حضرت ، هرگناه زنا ولواط واستمنایی که گریبانگیر جامعه میشود تماما به گردن عمر بن الخطاب بوده و عمر با همه آنها در این گناه شریک وسهیم می باشد زیرا او بوده که متعه را حرام کرد و با قاطعیت هرچه تمامتر از آن جلوگیری نمود ودر روایتهای زیادی آمده است که از آن هنگامی که عمر متعه را حرام کرد زنا و فحشا در میان مردم شیوع پیدا نمود( 3) و اما آینکه می فرمایید که از متعه خوشم نمی آيد اسلام کسی را بر این عمل اجبار نکرده همانطور که شما را هم اجبار ننمود که دختر خودتان را به عقد کسی در بیاورید که میدانید یک ساعت بعد او را طلاق خواهد داد ، گذشته از اینکه عدم خواسته شما و یا مردم نسبت به چیزی نمی تواند دلیلی بر حرام شدن آن چیز باشد زیرا حکم خدا ثابت و لایتغیر بوده وبا هوی وهوس ونظریات شخصی مردم دستخوش تبدیل ویا بطلان نخواهد گردید. شاه خطاب به وزیرش : دلیل آقای علوی راجع به متعه قوی وکاملا منطقی است . وزیر معروض داشت : ولی قربان علما از عمر پیروی کرده اند ونظر او را تایید می نمایند.
علوی گفت : >> اولا : این تمامی علمای اهل سنت هستند که به قول عمر عمل کرده اند نه همه علما ثانیا : آیا حکم خدا و رسولش را باید پذیرفت وعمل کرد یا قول عمر ؟ ثالثا : خود علمای سنی هم قول عمر را نقض کرده اند وبرخلاف این تشریع او عمل نموده اند! وزیر : چطور؟ این در کجا است ؟ علوی : > عمر گفته است : دو متعه در زمان رسول خدا حلال بود و من آن دو را حرام میکنم : > یکی متعه حج ودیگری متعه زنها است . عمر اگر راست گفته چرا علمای شما دستور او را دباره متعه حج عمل نمیکنند ؟ آنها با عمر در این قسمت مخالفت نموده اند وگفته اند متعه حج را هرچند عمرآنر حرام کرده ولي حکم آن باقی است و اگر گفته عمر باطل بوده چرا علمای سنی متعه زنها را که حرام کرده حکم اورا قبول نموده اند ؟ وزیر خاموش ماند وچیزی نگفت . شاه رو به حاضرین کرد وگفت : چرا جواب علوی را نمیدهید ؟ یکی دیگر از علمای شیعه بنام شیخ حسین قاسمی اظهار داشت : اعلی حضرتا ! ایراد بر عمر و پیروانش وارد است از این روایتها نمی توانند پاسخ جناب علوی - ایده الله - را بدهند. شاه : بسیار خوب ، روشن شد از این بحث بگذرید . منبع >> 1- فکیکی درکتاب ( المتعه واثرها فی الاصلاح الاجتماع ص 25 میگوید : مادر عبداله بن الزبیر ، اسماء بنت ابوبکر است . زبیر اورا متعه کرد وعبداله را آورد .
راغب درکتاب محاضرات خود ج 2 ص 94 مب نویسد : یک وقت عبدالله بن الزبیر از ابن عباس خورده گرفت چرا صیغه را حلال میداند ، ابن عباس درپاسخ گفت : برو از مادرت بپرس ! پسر زبیر نزد ماردش رفت وحقیقت امر را جویا شد مادرش گفت : آری بخدا سوگند که من تورا از راه صیغه وضع حمل نموده ام. مسلم در صحیح خود ج 1 ص 345 و طیالسی در مسند خود ص 227 هم چنین مطلبی نوشته اند. 2- تحریر المجله مجموعه فتاوای حنفیه ج 1 ص 34 ماده 39 3- حضرت علی (ع) فرمود : اگر عمر از متعه جلوگیری نمی کرد کسی جز آدم شقاوتمند وتبهکار زنا نمی کرد : تفسیر طبری ج 5 ص 9 - تفسیر ثعلبی - تفسیر رازی ج 3 ص 200 - تفسیر ابوحیان ج 3 ص 218 - الدر النثور ج 2 ص 140 و ...
مناظره هفدهم : جنگهای دفاعی یا کشور گشایی ؟ عباسی گفت : این شیعه ها ادعا میکنند که عمر فضیلتی نداشت درحالی که همین بس که فتوحات اسلامی بدست او انجام شد. علوی : این ادعا چند جواب دارد : > اولا : فتوحات وکشور گشایی پادشاهان و زمامداران صرفا جهت سلطه جویی وتوسعه مملکت وسرزمین خود می باشد آیا این کار برای آنها فضیلتی بشمار می آید ؟ ثانیا : برفرض قبول که این فتوحات برای او فضیلتی باشد آیا این کار می تواند غصب خلافت او را شرعی نماید و به آن صورت قانونی بدهد ؟ و حال آنکه رسول اکرم (ص) وی را جهت خلافت نامزد نکرد و این حضرت علی (ع) رابرای این منصب معین فرمود ومن از اعلی حضرت سئوال میکنم : هرگاه کسی را جانشینی خود معین نمودند وبعد دیگری آمد و این مقام را از جانشین منتخب ایشان به زور گرفت وبه جای او نشست بعد فتوحاتی کرد وکارهای خوبی هم انجام داد آیا اعلی حضرت از این فتوحات و سرزمین گشایی او راضی خواهند بود، یا بر عکس چون منصب ایشان را از خلافت خلع وبه قهر وغلبه به جای او نشست مغضوب اعلی حضرت خواهد بود ؟ شاه : مسلما چنین شخصی مورد غضب ما واقع گشته وفتوحات او نمی تواند آن گناه بزرگش را بشوید.
علوی : عمر هم این چنین بود ، خلافت را غصب کرد وبدون اجازه پیامبر خود را جانشین او ساخت ! ثالثا : اتفاقا تمام فتوحات عمر اشتباه بود ونتایج منفی و معکوسی به بار آ<رد ، زیرا پیامبر (ص) برکسی حمله ویورش نبرد وجنگهای حضرت صرفا جنبه دفاعی داشت وبه همین دلیل مردم که اسلام را دین صلح وصفا دیدند بسوی آن رو آوردند وگروه گروه به آغوشش درآمدند (1) اما عمر بر آنها حمله بر وبه زور شمشیر آنها را به اسلام خواند ، مردم نسبت به اسلام احساس نفرت کردند وبجای آنکه آنرا دین منطق وصلح ومسالمت بدانند بنام دین زور و شمشیر متهم نمودند . (2) وهمین سبب شد که بر تعداد دشمنان اسلام افزوده گردید. خلاصه آنکه فتوحات عمر اسلام را لکه دار نمود ونتایج معکوسی ببار آورد و چنانکه ابوبکر وعمر وعثمان خلافت را از صاحب شرعی آن یعنی امام علی (ع) غصب نمی کردند ومیگذاشتند که حضرتش امور خلافت را بعد از پیامبر (ص) بدست بگیرد محققا به سیره ی پیامبر عمل می نمود وبر منهاج قومیش قدمی می نهاد وسبب میشد که مردم مشتاقانه آیین اسلام را بپذیرند و رفته رفته شعاع اسلام توسعه می یافت وجهان بشریت را فرا میگرفت ، اما افسوس و صدها افسوس ، باید به خدا پناه ببریم .
علوی دراینجا از صمیم دل آه عمیقی کشید و از آنچه بر اسلام پس از رحلت رسول اکرم (ص) وارد آمد وخلافت به حق مولا علی (ع) مورد غصب وتجاوز واقع گردید افسوس می خورد وبه نشانه سوز وتاثر دست رو دست می زد. شاه رو به عباسی کرد و گفت : جواب علوی را چه میدهید ؟ عباسی گفت : من تاکنون چنین مطالبی را از کسی نشنیده بودم ! علوی اظهار داشت : حالا که شنیدی وحق را دیدی دست از خلفایت بردار و از خلیفه رسول خدا (ص) حضرت علی (ع) متابعت کن . علوی سپس اضافه کرد : راستی کار شما سنی ها شگفت آور است از اصل دست کشیده اید و به فروعات چسبیده اید. عباسی چطور ؟ کدام فروعات ؟ علوی : شما مرتب فتوحات وکشور گشایی عمر را به رخ همه می کشید وحال آنکه فتوحات علی (ع) را از یاد برده اید ! عباسی : مگر علی فتواحاتی داشت ؟ کدام فتوحات ؟ علوی : بیشتر فتوحاتی که پیامبر (ص) به ظهور رسانید مثل بدر وخیبر و احد وخندق و حنین و ... بدست امام علی (ع) انجام گردید . (3) و چنانچه فتوحات نامبرده که اساس و پایه اسلام بشما می آمد تحقق نمی یافت دیگر نه عمری بود ونه اسلام ونه ایمان : دلیل برآن همان فرمایش رسول اکرم (ص) در جنگ احزاب (خندق ) بود هنگامی که علی (ع) به جنگ عمروبن عبدود میرفت حضرت فرمود : >> اکنون تمامی ایمان در برابر تمامی شرک قرار گرفت بارالها ! اگر نمی خواهی که معبود باشی این خود بدست توست !
کنایه از این است که چنانچه علی کشته شود مشرکان رادعی برکشتن من وتمامی مسلمانان نخواهند داشت آنگاه نه اسلامی باقی خواهد ماند ونه ایمان : ونیر فرموده است > ضربت زدن علی ( عمرو را ، سرکرده مشرکین ) در روز خندق از عبادت جن وانس افضل وبالاتر است ،(4و5) در این صورت صحیح تست که بگوییم اسلام توسط پیامبر تاسیس وپی ریزی شد وبوسیله حضرت علی (ع) پا برجا ماند واین از برکت خدا و وجود مولا علی (ع) بود که اسلام باقی و استوار مانده است .
ادامه دارد...
برچسبها: پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:اثبات تشیع, .::. 2:28 .::. منتظر ظهور .::.
مناظره چهاردهم : انحصار صلاحیت واهلیت خلافت امیرالمومنین حضرت امام علی (ع) عباسی گفت : >> ولی علی بن ابیطالب (ع) بعلت اینکه کم سن وسال بود اهلیت خلافت را نداشت درصورتیکه ابوبکر مردی مسن وسالخورده بود ، علاوه بر آن علی بن ابیطالب(ع) بزرگان وگردنکشان عرب را در جنگها کشته بود وعربها دلخوشی از او نداشتند درحالی که ابوبکر اینطور نبود. علوی : اعلی حضرت توجه فرمودند عباسی چه میگوید ؟ او میگوید که مردم در تعیین افراد لایق وصلاحیت دار از خدا ورسولش داناتر وفهمیده تر هستند ! آقای عباسی کار به نصب حضرت علی (ع) از طرف خدا پیامبرش(ص) ندارد ایشان فقط گفته ی بعضیها را که ابوبکر لیاقت دارد ملاک خود میداند گویی که خداوند حکیم بنده افضل واصلح خود را نمی شناسد وباید یک مشت مردم جاهل و نادان بیایند وافراد صلاحیت دار رابرگزینند ، آیا مگر خدا در آیه 36 سوره احزاب نمی فرماید: >> زمانی که خدا ورسولش حکمی را صادر کنند وامری را اختیار نمایند هیچ مرد مومن وزن مومنه ای حق ندارند در برابر حکم آنان بایستند وخودسرانه عمل کنند وهرکس از فرمان خدا ورسولش سرپیچی نماید یقینا وبطور آشکار گمراه گردیده است ؟؟ آیا خدا در آیه 24 سوره انفال نفرموده است : >> ای کسانیکه ایمان آورده اید به آنچه راکه خدا ورسولش شما را می خوانند تا به شما حیات وزندگانی ببخشندپاسخ مثبت بدهید واطاعت نمایید ؟؟ عباسی گفت : خیر ، من نگفتم که مردم از خدا وپیامبرش داناتر هستند ، علوی : >> بنابراین حرف شما معنا ندارد زیرا زمانی که خدا ورسولش کسی را جهت خلافت وامامت منصوب فرموده اند برشما واجب است که از ایشان متابعت نمایید مردم خواه راضی باشند یا نباشند. عباسی : ولی شرایط صلاحیت خلافت در علی ابن ابیطالب ناقص وآنقدرها جمع نبود . علوی : معنای ایراد شما این است که خدا ، امام علی (ع) را کاملا نمی شناخت ونمی دانست که شرایط خلافت در او جمع نیست با وجود این وی را خلیفه نمود ! واین همان کفر صریح و آشکار است . علاوه آنکه برعکس ایراد شما دلایل اهلیت وصلاحیت حضرت علی (ع) جهت خلافت وامامت آنقدر زیاد است که جز او کسی دارای آنهمه شرایط این مقام نبوده ودیگران هرگز به پای حضرتش نمی رسیدند . عباسی : آن دلایلی که میگویید کدامند ؟! علوی : > دلایل اهلیت خلاف و صلاحیت امامت ایشان بسیار است از جمله : اولا: خدا ورسولش اورا به این سمت برگزیده اند. دوما : او از تمام صحابه مطلقا اعلم وداناتر بود (1) چنانکه پیامبر (ص) در حق او فرموده است : > من شهر علم وحکمتم وعلی است دروازه ومدخل آن ، هرآنکس که طالب شهر وحکمت باشد باید از راه آن وارد گردد.(2) و خود امام علی (ع) هم فرمودند: >> پیامبر (ص) هزار باب از علم به من آموخت که از هربابی هزار باب دیگر گشوده گردید ، همچنین پیامبر (ص) فرمود : >> اقضاکم علی >>(3و4) صحیح ترین قضاوتها ، قضاوت علی است . و عمر همواره میگفت : اقضانا علی >> درمیان ما صحیح ترین قضاوتها ، قضاوت علی است . و این بدیهیست که عالم برجاهل مقدم وبرتر می باشد وخدا در آیه 9 سوره زمر می فرماید : > آیا دانایان با نادانان برابر ویکسانند؟سوما : علی (ع) از همه بی نیاز بود ، درحالی که دیگران - بدون استثنا - به او نیازمند بودند. آیا مگر همین ابوبکر نبود که به عدم شایستگی خود اعتراف می نمود و میگفت: >> مرا از این منصب (خلافت ) به کنارم بگذارید زیر ا با وجود علی درمیان شما من شایسه این مقام نیستم ؟ (5) و نیز میگفت : >> من شیطانی دارم که همواره مرا اغوا میکند (6) آیا مگر عمر دربیشتر از هفتاد مورد نگفت : لولا علی لهلک عمر (7) اگر علی نبود به تحقیق عمر به هلاکت میرسید ؟ ویا اینکه می گفت : لا ابقانی الله لمعضله لست فیها یا ابالحسن (8) >> خدا مرا با هیچ مشکلی برخورد ننماید وتو ابوالحسن (ع) درآنجا حضور نداشته باشی ؟ و نیز می گفت : >> لا یفتین احدکم فی المسجد وعلی حاضر (9) تا زمانی که علی در مسجد حضور داشته باشد هیچ کسی حق فتوا دادن را ندارد ؟ و همگی اینها دلالت برعدم لیاقت وجهل ونادانی آنها به احکام دین دارد. رابعا : علی (ع) هرگز معصیت خدارا نکرد وبجز خدا برای کسی بندگی وبرای هیچ بتی سجده نکر درحالی که آن سه نفر خدا را معصیت کرده اند و برای غیر خدا عبادت می نموده اند وبتها را سجده میکرده اند . وخداونددر آیه 124 سوره بقره می فرماید : >> پیمان _ نبوت وخلافت ) ما هرگز به ستمکاران نمی رسد واین واضح است که انسان معصیت کار ستمکار بوده ولیاقت عهد وپیمان خدا را که مقصود نبوت وخلافت است نخواهد داشت . خامسا : علی (ع) دارای فکری سلیم وعقلی بزرگ ورای صائبی بود که از بطن اسلام سرچشمه میگرفت وحال آنکه آن سه نفر رای ضعیف وسخیفی داشتند که از شیطان الهام میگرفتند وچنانکه ابوبکر میگفت :>> ان لی شیطانا یعترینی > یعنی : شیطانی ملازم خود دارم که همواره مرا غوا میکند. (10) وعمر در بسیاری موارد با پیامبر مخالفت ودر برابر حضرتش موضع گیری کرد وعثمان سست عنصر بود وفکر ضعیفی داشت که حاشیه نشینان بدکردارش از قبیل مروان بن الحکم آن وزغ وزغ زاده ای که پیامبر اکرم (ص) او ونسل او را جز تعداد مومنی که اندکی بیش نبودند لعنت فرموده است . (11) ویا مانند کعب الاحبار یهودی و بسیاری افراد دیگر در او اعمال نفوذ میکردند . ملکشاه خطاب به وزیرش : به راستی حقیقت دارد که ابوبکر گفت : من شیطانی ملازم خود دارم که همواره مرا اغوا میکند ؟ وزیر : بلی قربان در کتابهای تاریخ وحدیث این عبارت موجود است . منبع :>> 1- مستدرک الصحیحین ج 3 ص 499 - مسند احمد ج 5 ص 26 - شرح ابن ابی الحدید باب 56 ص 235 و 254 2- مستدرک حاکم ج 3 ص 126 تا 128 - تاریخ ابن کثیر ج 7 ص 358 - 3- و 4 تفسیر فخر رازی درذیل سوره آل عمران آیه 33 - کنز العمال ج 6 ص 220 -- منتخب کنز العمال متقی هندی درحاشیه مسند احمد ج 5 ص 43 - الفاضل مبرد ص 3 چاپ دارالکتب مصر - شرح ابی ابی الحدید ج 2 ص 235 و236 - تاریخ دمشث ابن عساکر ج 2 ص 97 چاپ بیروت - 5- تاریخ طبری ج 3 ص 210 و 211 - کنز العمال ج 3 ص 126 و 135 6- تاریخ طبری ج 3 ص 210 و 211 - کنزالعمال ج 3 ص 126 و 135 و ... 7- شرح ابن ابی الحدید ج 1 ص 6 - مستدرک حاکم ج 2 ص 59 و ج 4 ص 275 و 389 الاصابه ابن حجر ص 509 - مسند احمد ج1 ص 140 و 154 8- الاصابه ابن حجر ج 2 ص 509 - الاستیعاب حاشیه الاصابه ج 3 ص 39 - مستدرک حاکم نیشابوری ج 1 ص 457 - شرح ابن ابی الحدید ج 3 ص 122 9- شرح ابن ابی الحدید ج 1 ص 6 چاپ قاهره - احقاق الحق قاضی تستری شهید ج 8 ص 25 10 - تاریخ طبری ج 3 ص 210 و211 - شرح النهج ابن ابی الحدید ج 3 ص 8 و ج 4 ص 167 و ج 1 ص 134 11- مستدرک حاکم ج 4 ص 48 و 479 و 481 و 487 - تفسیر قرطبی ج 16 ث 197 - تفسیر کشاف ج 3 ص 99 - تفسیر فخر رازی ج 7 ص 491 - تفسیر طبری ج 15 ص 77 وبسیاری دیگر وزغ به معنای >> رعشه ولرزش است ، حکم پدر مروان که به قول دمیری (( درکتاب حیات الحیوان ج 1 ص 194 )) کارش اخته کردن گوسفندان بودپیامبر (ص) را مسخره میکرد وبا انگشت وچشمک زدن پشت سر رسول خدا حرکات دلقکی میکرد وحضرت را به باد استهزاء میگرفت ، پیامبر او را نفرین نمود وفرمود: اللهم اجعل به وزغا یعنی >> خداوندا حکم را به رعشه مبتلاکن ، و او در دم رعشه گرفت وبه همان حال ماند تا به درک رفت و پیامبر او را از مدینه به طائف تبعید کرد وفرمود : این ملعون در مدینه نماند، ودر آنجا بود تا زمان عثمان که اورا بر خلاف دستور خدا وپیامبرش به مدینه بازگردانید و از او وفرزندش مروان و خاندانش تجلیل بسیار نمود و100 هزار درهم به او انعام داد و اموال زیادی بخشید چنانکه قبلا در احوالات عثمان گذشت و همه مردم واصحاب ، عثمان را براین عمل ننگین مواخذه ونکوهش نمودند ، به هر حال پیامبر آنها را لعنت فرموده است : درکتاب کنزالعمال ج 6 ص 90 - مستدرک حاکم ج 4 ص 48 و 479 و 481 وغیره ... یک شب پیامبر(ص) خواب دید که فرزندان حکم ( مروان ونسل او ) به شکل بوزینه بر روی منبرش بالا میروند ، حضرت غمگین از خواب بیدار شد وآیه 60 سوره مبارکه اسراء نازل گردید که اینان ملعونه میباشند>> ترجمه:: و خداوند آنها را لعنت فرموده است از آن روز به بعد کسی دیگر پیامبر را خندان ندید تا از دنیا رحلت فرمود: تفسیر طبری ج 15 ص 77 - مستدرک حاکم ج 4 ص 48 - تاریخ طبری ج 11 ص 356 برچسبها: پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:اثبات تشیع, .::. 2:24 .::. منتظر ظهور .::.
مناظره سیزدهم : خلافت سه گانه برچسبها: پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:اثبات تشیع, .::. 2:1 .::. منتظر ظهور .::.
مناظره دهم : شک شخص پیامبر(ص) در نبوت خود (العیاذبالله) ! برچسبها: پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:اثبات تشیع, .::. 1:54 .::. منتظر ظهور .::.
مناظره هفتم : جسم بودن خداوند (العیاذ بالله) مانند انسان ! برچسبها: پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:اثبات تشیع, .::. 1:51 .::. منتظر ظهور .::.
آغاز مناظره ((ماجرا)) : برچسبها: پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:اثبات تشیع, .::. 1:46 .::. منتظر ظهور .::.
|
|
.:. Weblog Themes By : samentheme .:. |